آخرین مطالب

یادداشت شاهین نجفی/مرگ مولف، "بله یا خیر"

یعنی وقتی متنی نوشته می شود یا اثری خلق می شود با خود نویسنده از نظر بیوگرافی یا تحلیل های روانشناسی و غیره کاری نداشته باشیم و به خود متن بپردازبم این نظریه ای هست که به وجود آمد و منتقدان که به این نظریه معتقد هستند به هیچ وجه کاری با صاحب اثر ندارند


 

آفتا ب آبپخش/ یادداشت شاهین نجفی/

ما نظریه ای داریم به نام مرگ مولف
یعنی وقتی متنی نوشته می شود یا اثری خلق می شود با خود نویسنده از نظر بیوگرافی یا تحلیل های روانشناسی و غیره کاری نداشته باشیم و به خود متن بپردازبم
این نظریه ای هست که به وجود آمد و منتقدان که به این نظریه معتقد هستند به هیچ وجه کاری با صاحب اثر ندارند
اما این نظریه از نظر برخی دارای معایبی است و آسیب شناسی کرده اند و متوجه شده اند که اگر با خود نویسنده کاری نداشته باشند، تحلیل و فهم برخی شخصیتها و یا دیالوگ ها و حتی مفهوم کلی متن و حتی چیستی و چرایی موضوع متن بسیار ناقص و حتی غلط می شود
به طور مثال اگر نمایشنامه های عباس نعلبندیان را بخوانیم، دریافت های ما طور دیگری خواهد بود نسبت به زمانی که متوجه می شویم نعلبندیان از نظر جسمانی و حتی زناشویی و اعتقاد مذهبی و موقعبت سیاسی و اجتماعی در چه شرایطی بوده و با این اطلاعات بسیاری ار مجهولات ما تبدیل به معلوماتی می شود که اگر نظریه مرگ مولف را طی کنیم ، به این حقیقت ها نمی رسیم
همچنین کتاب های تحلیل متون غیر ایرانی در حال ترجمه و برخی چاپ شده اند که نمایشنامه های خارجی را با توجه به بررسی دقیق خود نمایشنامه نویسان تحلیل کرده اند
مثلا در نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس متوجه شده اند که شخصیت بلانش از خواهر خود نویسنده گرفته شده و بسیاری از نمایشنامه نویسان به خاطر اتفاق هایی که برای خود و اطرافبان افتاده به ایده ای می رسند.غلامحسین ساعدی هم چنین آثاری دارد و برخی شخصیت های اکبر رادی از زندگی خودش گرفته شده
برای همین به قول جواد عاطفه که از پژوهشگران معاصر است و او هم مثل من نظریه مرگ مولف را قبول ندارد ، می گوید مگر می شود با خود نویسنده کاری نداشت و مثال هایی میزند و متوجه می شویم که بسیاری از تحلیل های درست از فهم درست زندگی و شخصیت خود نویسنده پدید می آید
اما در ایران این مساله به دلایل اعتقادی و اجتماعی و مسایل دیگر،کمرنگ است.درست مثل همان نقدهایی که بیشتر توجه به سبک و شیوه ارسطویی است و نوع کنش ها و گره ها و تعلیق ها و مسایل دیگر را به همان شیوه می پسندند و کمتر سمت شیوه های آگوستوبوالی و کاربردی و مشارکتی و غیره می روند و این نوع متون را دارای ضعف های اساسی دراماتیک میشمارند که در حقیفت اینطور نیست.
ابن نکته، مساله مهمی بود که در نقد جدید به آن رسیدگی می شود.نقدی که بیشتر منتقدان ما از آن غافل می مانند  و برای همین با فهم و درک عمیق نمایشنامه فاصله می گیرند.