برای گرفتن فرودگاه مخروبه شهر آبپخش اقدام کردیم اما هیچ کسی ما را حمایت نکرد
آفتاب آب پخش،کاپیتان منوچهر شیرآقایی، مدیر عامل شرکت «شهپر سیمرغ طلایی» در زمینه ساخت هواپیمای فوق سبک تک و دو نفره، با امکانات بسیار محدود موفق به ساخت دو هواپیما شدند ولی مدتهاست در انتظار تایید و مجوز پروازند.
کاپیتان منوچهر شیرآقایی ، معلم خلبان جنگنده F4و قهرمان جنگ و استاد خلبان جنگنده ، در 1 مهرماه سال 1328 در شهرستان قائم شهر(شهرستان شاهی سابق)ديده به جهان گشود. او اولین پرواز خود را در فرودگاه قلعه مرغی تهران در سال 54 و اولین سولویی را درهمان سال با هواپیمای بونانزا با موفقیت گذراند. وی پرواز را از سال 1353 در زمان دانشجویی آغاز و تا 16 آبان ماه سال 1376 که بازنشست شد به پایان رساند و 4000 ساعت پروازی در کارنامه درخشان خود دارد.
منوچهر شیرآقایی خلبان پایگاه ششم شکاری بوشهر است که پس از پیوستن به ارتش دوره خلبانی را در آمریکا گذراند و در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی بیش از 10 هزار پرواز انجام داده و در مقابل دشمن بعثی با صلابت ایستادگی کرد.
این تیز پرواز آسمان، حتی دشمنان ایران را به شگفتی و تحسین واداشت و موجب شكست استراتژی عراق در حمله به خاك ایران در بسیاری از عملیاتها شد علاوه بر این در کارنامه درخشان این عقاب تیز پرواز، طولانی ترین پرواز از ساعت 12 شب تا 5:55 بامداد(به مدت 5 ساعت و 55 دقیقه) با هواپیمای F4 به عنوان کابین عقب در جنگ ثبت شده است.
وضعیت پرواز در کشور چطور ارزیابی میکنید؟
جهان در کلیه مسائل تکنولوژی پیشرفت داشته است و صنعت هوایی کشور ما هم با تمام پیچیدگی خاصی که دارد روز به روز در حال پیشرفت است و این پیشرفت به خوبی در کشور احساس میشود، امروز کمتر کسی دیده میشود که با مسائل پروازی آشنایی نداشته باشد در زمانهای گذشته این همه تکنولوژی در دسترس افراد نبود و به راحتی نمیتوانستند به اطلاعات مورد نیاز خود در زمینه پرواز دست پیدا کنند. اما تجهیزات و ساخت در کشور ضعیف هستیم ولی با تکیه بر نخبگان جوان کشور میتوانیم این خلا را پر کنیم و این امر زمانی محقق میشود که جوان مبتکر ما در زمینه موفقیتهای پروازی، مورد حمایت مسئولین واقع شود.
یک خاطره از پرواز در دوران جنگ بفرمایید؟
در سال 1363 یکبار به ما مأموریت دادند برویم بالای سوسنگرد و منطقهای به نام «فکه» را بمباران کنیم. چهار فروند هواپیما بودیم. لیدر و شماره یک پرواز ما سرهنگ جلیلپور رضایی، فرمانده وقت پایگاه ششم شکاری بوشهر، بود. از خلبانهای شجاع و جسور در جنگ بود. من شماره سه بودم. ما در ارتفاع 43 هزار پایی پرواز میکردیم. یک دفعه در سمت چپ پروازم و در ارتفاع 27 هزار پایی خودمان یک هواپیمای عجیبی را دیدم که تا آن روز در امریکا و ایران ندیده بودم و در پروازهای دشمن هم مشاهده نکرده بودم.
بالهای دلتا شکلی داشت. یک دفعه یک موشک به طرف شماره یک ما شلیک کرد. سیستم موشکها معمولاً سه نوع فیوز عمل کننده دارند؛ یکی وقتی است که به هدف اصابت میکنند. دوم وقتی است که سوختش تمام میشود و به اصطلاح میخواهد «خودکشی» کند که در هوا خود به خود منفجر میشود. سوم فیوز مجاورتی است، یعنی وقتی که از کنار هواپیمای هدف رد شود و به آن اصابت نکند، چشم الکترونیک عمل کرده و موشک منفجر میشود تا ترکشهایش به هواپیما صدمه بزند. در این سه حالت فیوزهای موشک عمل میکنند و موشک منفجر میشود.
تا خواستم به پوررضایی بگویم موشک به طرفش میآید، موشک از بالای کاناپی هواپیما عبور کرد و رفت و به یک هواپیمای عراقی خورد. هواپیما در آسمان منفجر شد. وقتی برگشتیم پایگاه، فهمیدیم که آن هواپیمای دلتا شکل، «میراژ» است که فرانسه و دولت سوسیالیست فرانسوا میتران به تازگی به صدام فروخته است.
تاکنون چه سمتهایی داشتهاید؟
سمتهایی که تاکنون داشتهام عبارتند از: بعد از جنگ به عنوان معلم خلبان هواپیمای F4، رییس بازرسی و ایمنی پایگاههای ششم شکاری و با سمت رئیس بازرسی و معاون پشتیبانی پایگاه هوایی بازنشسته شد. بعد از بازنشستگی مدیر عامل آتشنشانی و خدمات ایمنی بوشهر، مدیر بیمارستان امیر المومنین(ع)، مشاور مدیر عامل پتروشیمی جم، معاون اجرایی شهرداری بوشهر، بازرس ویژه سازمان هواپیمایی کشوری در امور استاندارد و ایمنی، مدیر عامل فرودگاههای استان بوشهر، کارشناس رسمی دادگستری در مورد علتیابی حریق و کلیه رویدادها و مواد ناریه و هم اکنون نیز به عنوان مسئول آتش نشانی و ایمنی اداره کل بنادر و دریا نوردی بوشهر مشغول به فعالیت میباشم همچنین در حال حاضر به عنوان مدیر عامل شرکت «شهپر سیمرغ طلایی» در زمینه ساخت هواپیمای فوق سبک تک و دو نفره، با امکانات بسیار محدود ولی نتایج بسیار خوب در حال فعالیت هستم.
درباره خاطرهای از رویارویی لفظی با ناو هواپیمابر آمریکایی در آبهای خلیج فارس داشتید بفرمایید؟
از زمانی که حضور ناوهای هواپیمابر آمریکایی در خلیج فارس بیشتر یافته بود، مشکلاتی برای خلبانهای ایرانی در پروازهای عادی و گشتزنی ایجاد کرده بودند. بارها پیش آمده بود به خلبانهای ما اخطار میدادند که از منطقهای جلوتر نرویم یا به سمت ناوهای آنها پرواز نکنیم.
سال ۶۶ یا ۶۷ بود که در یک پرواز روزانه، من لیدر چهار فروند «اف-۴» از پایگاه بوشهر بودم. روال کار ما چنین بود که بعد از بلند شدن از بوشهر به سمت چپ گردش میکردیم. در ارتفاع پایین روی آب تا رأس مطاف میرفتیم و از آنجا به سمت کاکی و بعد در دشتی، نهایتا هم به سمت میدان تیر دور میزدیم و تمرین تیراندازی میکردیم و به پایگاه بازمیگشتیم.
آن روز من ۸ مایلیِ ساحل بوشهر در حال پرواز بودم که ناو هواپیمابر آمریکایی به من پیغام داد: «هواپیمای ناشناس که به عنوان لیدر چهار فروندی در ارتفاع ۵۰ پایی در حال پرواز هستی، خودت را معرفی کن و بگو هدف چیست؟» با احترام پاسخ دادم: «من فانتوم نیروی هوایی ایران هستم و تحت هدایت رادار کشورم در حال پرواز آموزشی» با غرور خاصی دستور داد: «پنج مایل جلوتر گردش به چپ کن!»
خیلی به من برخورد. احساس میکردم غرورم جریحهدار شده است. در خاک خودم گستاخانه به من دستور میداد. از دوران دانشجویی در آمریکا یادم بود که اگر به آنها «یانکی» بگویی عصبانی میشوند. رفتم روی فرکانس و گفتم: «Yankee, Go Home»( به خانهات برگرد، یانکی)
ادامه دادم: «من در خاک کشور خودم هستم و تا هرجا که بخواهم پرواز میکنم. ناو هواپیمابر آمریکایی دیگر پاسخی به من نداد. تا بندر «دَیِر» ادامه دادم، خبری نشد. برگشتیم و در بوشهر نشستیم.»
درباره شرکت دانش بنیان« شهپر سیمرغ طلایی» توضیح دهید؟
شرکت «شهپر سیمرغ طلایی» در زمینه ساخت هواپیمای فوق سبک تک و دو نفره، با امکانات بسیار محدود چند سالی هست که کار خود را آغاز کرده و بنده به عنوان مدیر عامل این شرکت به همراه دوخلبان( محمد جعفر آبادی، ابراهیم بناری) و یک مبتکر(بابک کیامرثی) مشغول فعالیت هستیم و تاکنون موفق به ساخت دو هواپیمای فوق سبک شدهایم.
ساخت این هواپیمای فوق سبک یکسال به طول انجامیده است و تمام قطعات آن بجز موتور، بومی و ایرانی است و محاسبه، طراحی، ساخت و همچنین آزمایش پرواز این هواپیمای دو نفره توسط بابک کیامرثی و خلبانان محمدجعفر آبادی و ابراهیم بناری با حمایت معاونت جهاد علم و فناوری و زیر نظر مجموعه سپاه ناحیه دشتستان استان بوشهر صورت گرفته است.
جنس بدنه این هواپیما که با طراحی و محاسبات دقیق مهندسی صورت گرفته از آلومینیوم آلیاژی است وطول این هواپیمای 560 سانتیمتر و ارتفاع آن نیز دو متر و 15 سانتیمتر با وزن 260 کیلو گرم با عرض هشت متر و حداکثر سرعت این هواپیما 200 کیلومتر در ساعت با ارتفاع پروازی 10 هزار پا است.
و هدف اصلی و کاربرد این نوع هواپیماهای فوق سبک با سرنشین ، برای آموزش خلبانی و استفاده در عکسبرداری های هوایی، پروازهای تفریحی، گشت زنی ها و ناوبری و شناسایی از دیگر کاربردهای آن است.
آیا برای ساخت هواپیما و انبوهسازی این محصول پشتیبانی دارید؟
این دو هواپیما که ما موفق به ساخت آن شدهایم با حداقل امکانات و تجیهزات شروع به کار کردیم تنها جایی که ما را حمایت کردند سپاه پاسداران بود ولی از طرف مسئولین دولتی هیچ حمایتی صورت نگرفته است حتی تاکنون با توجه به پیگیریهای بسیاری که شده است هنوز مجوز و تایید پروازی به ما داده نشده است اغلب برای رفت و آمد به تهران و پیگیریهای کار مجبور میشویم از جیب خود هزینه کنیم تا اینکه به نتیجه برسیم اما هر کجا که میرویم با تعریف و تمجیدی روبرو میشویم که به صحنه عمل نمیرسد و رسما ما و توانمندی نیروی متخصص ما را باور ندارند. و ما بخاطر عشقی که در این کار داریم مقاومت میکنیم.
این هواپیمای فوق سبکی که ما ساختهایم قابل مقایسه با مشابه خارجی بوده و حتی با اطمینام میتوانم بگویم با کیفیتتر هم است. اگر کسی حرفم را قبول ندارد بیاید و آزمایش کند. ما و تیم اجرایی حاضریم این محصول را به بازار با قیمت یک چهارم کمتر مشابه خارجی، به بازار عرصه کنیم به شرطی که امکانات و تجهیزات و یا وام در اختیار ما گذاشته شود تا بتوانیم به جهانیان ثابت کنیم فرزندان توانمند و نخبه ایرانی قدرت انجام هر کاری را دارا هستند.
آیا تاکنون از مسئولین استانی جهت حمایت تقاضایی داشتهاید؟
بله به کرار این کار انجام شده است، حتی برای گرفتن فرودگاه مخروبه شهر آبپخش اقدام کردیم اما هیچ کسی ما را حمایت نکرد، متاسفانه استان بوشهر با تمامی منابعی که در اختیار دارد و ثروتی که داراست اما به عنوان یک شهر محروم شناخته میشود و هیچ یک از مسئولین حاضر نیستند فکری برای برطرف کردن این موضوع داشته باشند و برای مبتکرین بوشهری که میتوانند با تکیه بر علم و قدرت خود حادثه بیافرینند حمایتی انجام دهند.
ما میگوییم مسئولین باید به ما اعتماد کنند و شرایطی برای ما ایجاد کنند تا بتوانیم در این زمینه رشد کنیم تیم پروازی ما یک تیم جوان و متخصص هستند که به راحتی میتوانم بگویم، پیر این گروه من هستم البته من کسی هستم در این زمینه سالیان سال، در سمت ها و تخصصهای پروازی تجربه کسب کردهام و به راحتی میتوانم تجارب چندین سالهام را در اختیار این عزیزان قرار دهم، مسئولین باید ما را باور کنند و مطمن باشند تیمی که با دست خالی، و بدون تجهیزات و امکانات، صرفا با دستان توانمند خود هواپیما میسازد اگر تجهیزات در اختیارش گذاشته شود بهتر از این میتواند کار کند.
درباره کتاب «پرواز روی خاک» بیشتر توضیح دهید؟
این کتاب شرحی از خاطرات بنده به نوشته سید قاسم یاحسینی که توسط انتشارات سوره مهر، منتشر شد. نویسنده این کتاب، از خاطرات دوران انقلاب و جنگ، و از دوران کودکی بنده آغاز میکند. سپس از آموزش خلبانی میگوید و با پشت سر گذاشتن روزهای پرشور انقلاب به سرعت به روزهای جنگ نزدیک میشود.
این کتاب از ناگفتههای مبارزه طاقت فرسای خلبانان حرف میزند، مبارزهای که از درون کابین هواپیماهای "اف 4" سرچشمه میگرفت و به دریای خروشان نیروهای متخاصم عراق فرو میریخت. مبارزهای که پس از جنگ در همان کابین باقی ماند و به ندرت کسی توانست دری به روی آن بگشاید.
معرفی کتاب پرواز روی خاک: خاطرات سرهنگ خلبان منوچهر شیرآقایی
کتاب «پرواز روی خاک» به زندگی و خاطرات خلبانی میپردازد که ابتدا در مسیر کاملا متفاوتی قدم میزده است. سرهنگ خلبان منوچهر شیرآقایی در روزگار جوانی به خدمت در ارتش علاقهمند شده و در نهایت در ژاندارمری مشغول به خدمت میشود. اما گویی سرنوشت دیگری انتظار این جوان مازندرانی را میکشید چرا که عشق به پرواز در آسمان و بلند پروازیهای دوران جوانی موجب میشود که سر از دانشکده خلبانی در آورده و در نهایت برای تکمیل دورههای آموزشی به آمریکا اعزام شود. شیرآقایی در ایران آموزش خلبانی خود را تکمیل کرده و با اوج گرفتن مبارزات مردمی در جریان انقلاب اسلامی به مردم پیوسته و در روستاهای بوشهر پنهان میشود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بعدها تجاوز رژیم بعث به خاک کشور بخش اعظم خاطرات این خلبان رقم میخورد. امتیاز این کتاب در پراکنده کردنِ مهم ترین وقایع زندگی صاحبِ خاطرات در 27 فصل است. آیینه تمام نمایی از 63 سال زندگی و تلاش برای دفاع از سرزمینمان.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
عاشق پرواز روی خاک کشورش بود. وقتی پا به دانشکده خلبانی گذاشت، فکرش را هم نمی کرد روزی جنگ بزرگی میان ایران و عراق رخ بدهد. با آغاز جنگ، به صدام قول داد هر روز بدون پاسپورت وارد عراق شود. منوچهر شیرآقایی و همکارانش هشت سالِ تمام از مرز ایران و عراق گذشتند تا نقشه کشورمان تغییری نکند...
تمام بمبها را روی سر نیروهای دشمن ریختیم و برگشتیم امیدیه. آن روزها هنوز کابین عقب بودم. خبر رسید عراقیها از بمب شیمیایی در عملیات خیبر استفاده کردهاند. از نیروهای ما تلفات زیادی گرفته شد. زخمیهای شیمیایی را میآوردند امیدیه و از آنجا با «جمبوجت» و «C130» به تهران و جاهای دیگر منتقل میکردند. کنار ترمینال پرواز ما یک بیمارستان صحرایی درست کرده بودند و زخمیها را مرتب با آمبولانس میآوردند. تعداد مجروحان شیمیایی زیاد بود. پرواز که نداشتم، به آن بیمارستان سر میزدم تا اگر کمکی از من برمیآید، انجام دهم. مجروحانی را میدیدم که تیر و ترکش خورده بودند و ناله میکردند. چند نفر هم در همان بیمارستان صحرایی، از شدت جراحت به شهادت رسیدند.
در بیمارستان صحرایی یک پزشک آذری بود. حدود چهل سال داشت. کلهاش هم طاس بود. یکبار که رفتم بیمارستان، دیدم آن پزشک کلافه است و با خودش حرف میزند. بیشتر زخمیها بچههای بسیجی کم سن و سال بودند. رفتم به دکتر گفتم: «امروز چته؟» با آن لهجه آذری به مجروحان اشاره کرد و گفت:
ـ والله نمیدانم من دیوانهام یا اینها؟!
ـ چرا؟مگر چه شده؟
یک بسیجی حدود شانزده ساله داشت نماز میخواند. روی تخت دراز کشیده و ملافهای هم تا روی سینهاش کشیده بود. مهر نماز را با دست به پیشانیاش میبرد و برمیداشت. دکتر رفت کنار تخت آن بسیجی ایستاد. فکر کردم برای نماز میگوید دیوانه است. گفتم: «دکتر مشکل چیه؟ داره نماز میخونه.»
دکتر یک دفعه ملافه را از روی آن بسیجی، که اهل یزد بود، کنار زد، دیدم پایش به پوستی بند است. جا خوردم، دکتر گفت: «این مرتب گریه میکند که چرا شهید نشده است. با وضعی که پایش دارد، او الان باید از درد بیمارستان را روی سرش گذاشته باشد. از درد گریه نمیکند، برای اینکه شهید نشده گریه میکند.»
وظیفه شما نسبت به بیانیه گام دوم انقلاب چیست؟
هر انسانی در رابطه با خودش و دیگران و مملکت وظایفی دارد شاید این وظیفه برای برخی مشخص نباشد اما برای من(منوچهر شیرآقایی) مشخص است ما در کلاس پروازی آن زمان 33 نفر فارغ التحصیل شدیم که فقط سه نفر ما زنده ماند، نشان دادیم قبل از انقلاب و بعد از انقلاب و در جنگ و بعد از جنگ نقش خود را نشان دادیم و سعی کردیم خوب نقشآفرینی کنیم و در گام دوم انقلاب هم نقش ما مشخص است که با وجود تحریمها همچنان در صحنه باشیم و مقاومت کنیم و تاکنون غیر از این نبوده اما علاوه بر ما که وظایفی داریم افرادی هم در قبال ما مسئولند.
ما گفتیم توانمندیم و هواپیما میسازیم و با دست خالی ساختیم، اکنون نوبت حمایت دیگران است؛ یعنی مسئولین باید ما را حمایت کنند تا بتوانیم کاری بزرگ انجام دهیم و در صنعت هوایی کشور در ساخت هواپیمای فوق سبک و مراتب بالاتر را به خوبی تست و آزمایش کنیم و به مرحله تولید انبوه برسیم. اگر در کشورهای دیگر شاهد موفقیت روز افزون آنها هستیم بخاطر حمایتی است که از آنها صورت میگیرد. در کشورهای دیگر در رگهای مخترع خون تزریق میشود اما متاسفانه در کشور ما شاهرگ مخترع قطع میشود و با توجهی، نخبگان ما از کار و فعالیت بازمیایستند.
با توجه به شعار سال«رونق تولید» برنامه شما چیست؟
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی بهمناسبت آغاز سال ۱۳۹۸، سال جدید را سال «رونق تولید» نامگذاری کردند. با توجه به حساسیتی که در این موضوع از طرف ایشان احساس میشود این نامگذاری صورت گرفته است. ما که دسترسی به ایشان نداریم و نمیتوانیم پیام خود را به ایشان برسانیم اما از مسئولین استانی و اهالی رسانه خواهشمندیم که صدای ما را به رهبر انقلاب برسانند و بگویند رهبرا ما به فرمان شما لبیک گفتیم و به فکر تولید داخلی هستیم و هواپیمای کاملا بومی با کمک نیروی متخصص داخلی ساختیم و حتی آن را در استان گیلان به کمک سپاه پاسداران به پرواز در آوردیم و از لحاظ سالم بودن، تستهای خود را به خوبی پس داده است اکنون نیاز به حمایت مسئولین داریم تا بتوانیم به میزان انبوه تولید کنیم، و با تست نمونههای بهتر به موفقیتهای بالاتری دست پیدا کنیم. از شما به عنوان رهبر انقلاب اسلامی خواستاریم که ما را در اجرای این کار پشتیبانی کنید شما همیشه حامی نیروی جوان و شرکتهای دانش بنیان بوده و هستید و انتظار داریم در این سال که به رونق تولید نامگذاری شده است ما را حمایت نمایید.